کاوه نیرومند مدیرعامل ایرانی-آلمانی باشگاه موفق برلینر ریسایکلینگ والیز، قهرمان والیبال آلمان، در گفتوگوی اختصاصی با «بازار ورزش» از مدیریتاش در این باشگاه، از ساختار و شرایط اقتصادی بوندسلیگای والیبال و از والیبال ایران میگوید.
امیر علیزاده
کاوه نیرومند ۱۳ سالاش بود وقتی پدر و مادرش او را در سال ۱۹۶۵ از تهران به آلمان فرستادند تا در آلمان ادامه تحصیل بدهد. او در دانشگاه فنی برلین مهندسی عمران خواند و در برلین تشکیل خانواده داد و وارد بازار کار شد. نیرومند مدیر عامل یک شرکت بزرگ تولیدکننده نرمافزار با بیش از هفت هزار کارمند شد. همزمان مدیریت باشگاه والیبال برلین ریسایکلینگ والیز را هم برعهده داشت. باشگاهی که از سال ۱۹۹۱ در آن حضور داشته است. سال ۲۰۱۴ شرکت کامپیوتری فروخته شد و او صرفاً به ورزش پرداخت. در هفت فصل گذشته باشگاه برلین ریسایکلینگ با شش قهرمانی تبدیل به قطب اول بوندسلیگای والیبال شده است. نیرومند که سخنگوی شش باشگاه ورزشی بزرگ برلین هم هست، از سال گذشته نایبرییس کمیته المپیک آلمان هم شده است.
***
در آلمان والیبال پشت سر فوتبال، هندبال، هاکی روی یخ و بسکتبال پنجمین ورزش تیمی پرطرفدار است. اگر فوتبال را کنار بگذاریم، والیبال در آلمان بر سر بازارها رقابت سرسختی با سه رشته غیرفوتبالی دیگر دارد. این برای شما به عنوان مدیر یک باشگاه بزرگ والیبال چه چالشهایی ایجاد میکند؟
آلمان یک کشور فوتبالی است. فوتبال با فاصله زیاد اول است. رسانهها و بخصوص تلویزیون به فوتبال توجهی زیادی میکنند. دلیل آن محبوبیت بسیار بالای این ورزش است. به همین خاطر هم شبکههای عمومی و هم شبکههای خصوصی پول زیادی برای خریدن حق پخش مسابقات فوتبال پرداخت میکنند. به خاطر همین پولهای تلویزیونی هم است که فوتبال همین طور دارد رشد میکند. فوتبال برای ما دستنیافتنی است.
هندبال هم به طور سنتی در آلمان جایگاه ویژهای دارد. این را در زمان جام جهانی که در آلمان برگزار شد هم دیدید. هاکی روی یخ و بسکتبال از چند سال پیش در لیگهای خود اصلاحاتی انجام دادند. برای همین از والیبال توانستند فاصله بگیرند. ولی من خوشحالام که والیبال را –دستکم در برلین – به جایی رساندهایم که حالا پنجم است. چون در آلمان ورزشهای دیگری هم هستند که محبوباند. مثل هاکی، دوچرخهسواری و اتومبیلرانی. برای همین به اعتقاد من والیبال توانسته جایگاه خوبی در بازار پیدا کند. امکان تغییر در این ردهبندی را هم به این زودیها نمیبینم. هدف ما این نیست. ما باید کاری کنیم که والیبال خودش رشد کند.
شما به منبع درآمدی حق پخش تلویزیونی اشاره کردید. اما بوندسلیگای والیبال هم یک سال پیش قرارداد فروش پخش تلویزیونی امضا کرد و حالا این لیگ هم دارد از تلویزیون آلمان زنده پخش میشود.
بله و این یک پیشرفت بزرگ بود. ما حالا یک قرارداد سه ساله با شبکه ورزشی «اشپورت۱» داریم که یک شبکه عمومی و رایگان است. علاوه بر آن کنفدراسیون والیبال اروپا هم با شبکه یورواسپورت یک قرارداد بسته است و حالا بازیهای ما در لیگ قهرمانان اروپا هم همه در یک شبکه رایگان پخش میشود. این یک پیشرفت عظیم است. ما هیچ وقت چنین امکانی نداشتیم. خود من از وقتی در والیبال مشغولام در حال تلاش بودم تا این اتفاق بیافتد.
بازار از پخش والیبال استقبال کرده است؟
بله آمار ما خوب است. خیلی از هاکی روی یخ و بسکتبال از این لحاظ فاصله نداریم. البته که با آمار پخش فوتبال قابل قیاس نیست. ولی شبکه پخشکننده از این قرارداد تا کنون راضی بوده است. و این برای ما رضایتبخش است. این قرارداد تلویزیونی یک بستر بسیار خوب فراهم میکند. قدم بعدی این است که با این قرارداد تلویزیونی سعی کنیم یک اسپانسر اصلی برای لیگ پیدا کنیم. این سیستم بازاریابی مثل یک زیپ است که منابع درآمدی مختلف روی هم سوار میشوند. بعد از آن باید پول حاصل از اسپانسرینگ را در تولید و تهیه تصاویر بهتر تلویزیونی سرمایهگذاری کنیم. چون در حال حاضر تعداد دوربینهامان کم است و این روی کیفیت محصول تلویزیونی تاثیر میگذارد. این محصول باید جذاب باشد. مثل یک شو. باید برنامههای مختلفی در کنار پخش مستقیم بازی تولید شوند. کاری که در فوتبال سالهاست دارد صورت میگیرد. پخش زنده یک بازی در هفته صرفاً قدم اول است ولی کافی نیست.
مثل فوتبال در والیبال هم حق پخش تلویزیونی منبع اصلی درآمدی است؟
نه به هیچ وجه. ما در گذشته پول هم میدادیم تا بازیهامان پخش شود. اما حالا با این قرارداد دیگر این طور نیست. کمی پول وارد والیبال میشود اما این گونه نیست که برای باشگاهها یک منبع اصلی باشد. برای ما مهمترین منبع درآمدی همچنان فروش حقوق اسپانسرینگ است.
سهم اسپانسرینگ از کل درآمدهای شما چقدر است؟
بیش از پنجاه درصد.
چند تا اسپانسر دارید؟
ما حدود صد اسپانسر داریم. این شرکتها در سطوح مختلف اسپانسر ما شدهاند. برخی از آنها اسپانسرینگشان تهاتری است و بقیه از مبالغ کوچک شروع میشوند تا مبالغ بالا.
این هم یک تفاوت دیگر با فوتبال است. باشگاههای فوتبال تعداد کمتری اسپانسر دارند ولی در عوض با مبالغ بسیار بالا.
بله درست است. البته باشگاههای فوتبال هم اسپانسرهای زیادی دارند که خیلی اوقات دیده نمیشوند. مثلاً اگر به استادیوم هرتا برلین بروید یک اسپانسری را میبینید که در ازای یک مبلغ کم صرفاً گوشهای در ورزشگاه یک میز گرفته است.
بعد از اسپانسرینگ کدام منابع درآمدی قرار میگیرند؟
بعد از اسپانسرینگ، بلیتفروشی منبع اصلی درآمدزایی ما است. ما هم مرچندایزینگ (بازارپردازی) و فروش کالاهای هواداری داریم ولی مثل فوتبال نیست. ما الان تمرکزمان روی افزایش تعداد تماشاچی است. و بعد از آن افزایش درآمد فروش حق پخش تلویزیونی هدفمان است. ولی این حداقل در سه سال آینده اتفاق نخواهد افتاد.
هوادارانتان پیراهن و سایر کالاهای هواداری را میخرند؟
بله. هم فروشگاه آنلاین داریم و هم در سالن محل برگزاری بازیهای خانگیمان یک فروشگاه داریم. ولی درآمد حاصل از فروش این کالاها قابل ملاحظه نیست.
شما چند سال پیش طی قراردادی با شرکت «برلین ریسایکلینگ»، اداره بازیافت شهر برلین، نام باشگاهتان را هم فروختید. این قرارداد چه نقشی در برنامههای اقتصادی شما دارد؟
بله آنها این حقوق را خریدند و اسپانسر اصلی باشگاه شدند. خیلی از عوامل حالا بستگی به این دارد که آنها اسپانسرمان بمانند. همان طور که میدانید در لیگ والیبال و بسکتبال آلمان – برخلاف فوتبال و هندبال – فروش نام باشگاه مجاز است. و این برای ما خیلی مهم بود. این شراکت و همکاریای که بین ما و اداره بازیافت برلین شکل گرفته تا کنون بسیار خوب بوده است. اداره بازیافت برلین از این اسپانسرینگ اهدافی را برای خود مشخص کرده که هر سال هم این اهداف را اندازهگیری میکند.
هدف شرکت بازیافت برلین از اینکه این حقوق نامگذاری یک باشگاه والیبال را بخرد چه بوده است؟ افزایش آگاهی؟ چون آنها محصولی ندارند که بخواهند به مصرفکنندگان بفروشند.
بله افزایش آگاهی، بهبود وجهه و یا ایجاد تمایز نسبت به رقبا. آنها یک رقیب در برلین دارند که شرکت آلبا است. آلبا یک شرکت خصوصی بزرگ در حوزه مدیریت زباله است که بخشی از کسبوکارشان بازیافت است. آلبا سالها پیش حقوق نامگذاری باشگاه بسکتبال برلین را خرید و آن را تبدیل به یکی از موفقترین باشگاههای بسکتبال آلمان کرد. شرکت برلین ریسایکلینگ میخواست در رقابت با آنها مطرح شود. و تا کنون موفق هم بودهاند. از طریق نشان دادن اینکه برای زندگی بهتر مردم چه کارهای انجام میدهند. آنها مرتب میزان محبوبیت خود را میسنجند و از نتیجه بدستآمده راضیاند.
باشگاه برلین ریسایکلینگ والیز پرتماشاگرترین تیم والیبال اروپا است؟
بله، ما پارسال به طور متوسط ۴۵۰۰ هزار تماشاچی در هر بازی داشتیم. در این فصل با اینکه افت کردهایم، تعداد تماشاگرانمان بیشتر شده است. این نشان میدهد که تلاش ما در تمام این سالها تماشاچیان بیشتری را به سالن میآورد. در این فصل میانگین تماشاچیهامان به بیش از پنج هزار نفر رسیده است. به عنوان نمونه امشب (در بازی مقابل فریدریشهافن) ۶۵۰۰ تماشاچی خواهیم داشت.
میتوان نتیجه گرفت که این تاییدی است بر این که مدیریت و برنامهریزی برای جذب تماشاگر میتواند به گونهای باشد که نتایج ورزشی تاثیری در آن نگذارد؟
باید همین طور باشد. ولی این کار سختی است. در کوتاه مدت میشود. همان طور که گفتم مسابقه هفتگی لیگ فقط یک بازی نیست. یک شو است. یک رویداد سرگرمی است که تماشاچی از آن لذت میبرد. همه این کارها را هم ما میکنیم و موثر است. اما در مرکز این رویداد ورزش قرار دارد و من همیشه میگویم بهترین بازاریابی در ورزش موفقیت است. برای همین به هر حال نتایج در بلندمدت روی وفاداری تماشاچی و افزایش تعداد آنها بسیار موثر است.
قرارداد اجاره شما با ورزشگاه خانگیتان در برلین، سالن «ماکس اشملینگ» چگونه است؟
سالن «ماکس اشملینگ» در تملک شهر برلین قرار دارد و ما آن را اجاره میکنیم. قرارداد فعلی ما یک قرارداد پنج ساله است. شهر برلین خیلی با ما راه آمد و شرایط خوبی را ارائه داد. با این حال ما در هر بازی خانگی برای برگزاری یک مسابقه، از امنیت ورزشگاه گرفته تا پذیرایی ویآیپی در مجموع چیزی در حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار یورو هزینه میکنیم. برای یک فصل این هزینه تقریباً یک میلیون یورو میشود.
این مدل که باشگاهها – برخلاف فوتبال – خودشان سالن ندارند در والیبال آلمان رایج است؟
بله در حقیقت تعداد باشگاههایی که خودشان سالن داشته باشند کم است. بیشتر سالنها که محل برگزاری مسابقات لیگ است، مال شهرها و محلهها هستند.
سالن «ماکس اشملینگ» محل برگزاری بازیهای تیم هندبال برلینر فوکسه و همین محل برگزاری کنسرت هم هست. این به ضرر شما نیست؟
یک خوبیهایی دارد و یک بدیهایی. خوبیاش این است سالن مجهز است و همه چیز دارد. بدیاش این است که دست ما را در برنامهریزی و زمانبندی کمی میبندد. اما سالن به دلیل معماری و شکل بیضویاش برای والیبال ایدهآل است. از لحاظ آکوستیک و نورپردازی همه امکانات لازم برای برگزاری یک رویداد جذاب را دارد. در اروپا هم این سالن معروف به معبد والیبال شده است. چند وقت پیش که میلاد عبادیپور با تیم لهستانی اسکرا بلچاتوف اینجا آمد قبل بازی به من گفت چه سالن خوبی است!
دلیل اصلی موفقت تیم برلینر والیز و شش قهرمانیاش در هفت فصل گذشته چیست؟ توانایی مالی باشگاه؟
توانایی مالی ما یک پایه و بستر بسیار خوب برای ما فراهم کرد. با این قدرت مالی ما توانستیم بازیکنان خوبی را جذب کنیم. اما علاوه بر آن ما توانستهایم در بلندمدت اینجا شرایطی ایجاد کنیم تا تبدیل به قدرت جدیدی در والیبال آلمان شویم. پیش از ما فریدریشهافن تنها قدرت والیبال آلمان بود. مثلاً برنامهریزی نیروی انسانیمان. در این سالها یک نسل طلایی در تیممان در کنار هم رشد کردهاند که فکر نکنم به این زودیها دیگر تکرار شود. آن هم مهم بود. چون در والیبال هماهنگی بسیار مهم است. در این محیطی که ما ایجاد کردیم همه فهمیدهاند که علاوه بر اینکه برای باشگاه دارند بازی میکنند، سفیران یک پروژه بزرگتر ورای آن هستند. ما یک ماموریت تعریف کردیم که برای همه بیش از انگیزههای ورزشی هدف ایجاد کرد. با ایجاد چنین محیطی بود که تماشاگران زیادی را هم در برلین جذب والیبال کردیم و این هم در موفقیتمان تاثیر داشت. به هر حال فرق میکند شما در هر بازی خانگی هزار تماشاگر پشتتان باشند یا پنج هزار نفر.
به ایران برویم. همان طور که میدانید در والیبال ایران هم یک نسل طلایی در سالیان گذشته رشد کرد. شما به میلاد عبادیپور در لهستان اشاره کردید. اما دلیل اینکه بازیکنان کمی در لیگهای اروپایی بازی میکنند از نظر شما چیست؟
والیبال ایران بازیکنان بسیار خوبی دارد. این به دوران حضور ولاسکو برمیگردد. کاری که او در والیبال ایران کرد فوقالعاده بود. این بازیکنان در لیگ والیبال ایران پول خوبی میگیرند. یا بهتر است بگوییم میگرفتند. بسیار بیشتر از ارقامی که در لیگ آلمان پرداخت میشود. برای همین حتی بازیکنان خارجی زیادی هم به لیگ ایران میرفتند. بخصوص از کشورهایی مثل صربستان، بلغارستان و غیره. برای همین بازیکنان ایرانی هم میگفتند وقتی پول خوبی در ایران میگیرند چرا بروند. من خیلی دلم میخواست حداقل یک بازیکن ایرانی اینجا بیاورم. ولی ما آن پولها را نمیتوانستیم پرداخت کنیم. اما حالا شرایط در یک سال گذشته به خاطر کاهش ارزش ریال فرق کرده است. حالا وقتی بازیکنان ایرانی درآمدشان را به دلار تبدیل و با گذشته مقایسه کنند، میبینند که درآمدشان به یک چهارم کاهش یافته است. برای همین حالا خیلی از بازیکنان از ایران میروند. عبادیپور که دو سال در لهستان بازی میکند. سعید معروف در لیگ ایتالیا بازی میکند. خیلی از بازیکنان ملیپوش دیگر هم رفتهاند. به خصوص به ایتالیا که یکی از قدرتمندترین لیگهای اروپا است.
این حبابی که نه تنها در والیبال، بلکه در فوتبال و بسکتبال و ورزشهای دیگر هم به دلیل پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز ایجاد شده بود، حالا ترکیده و نقاط ضعف زیربنایی را در ورزش ایران بیش از پیش برملا کرده. از نگاه شما والیبال ایران چه کمبودهای زیرساختیای دارد؟
در ایران ۱۲-۱۵ بازیکن خیلی خوب رشد کردند که آن نسل طلایی را شکل دادند. حالا برای پر کردن جای آنها دو سه بازیکن کافی نیست. باید یک سیستم برای پرورش بازیکن وجود داشته باشد. کار ولاسکو خیلی خوب بود. احساس من این است که این کار خوب ولاسکو به شکل سیستماتیک ادامه پیدا نکرد. و اگر توان مالی باشگاهها هم تضعیف شود و نتوانند برای بازیکنان جوانتر انگیزه ایجاد کنند، آن وقت چند سال دیگر شاهد این خواهیم بود که والیبال ایران دیگر جایگاهی که امروز دارد را نخواهد داشت. اولین نشانههای آن را هم داریم میبیینیم. والیبال ایران دیگر آن قدرت سه چهار سال پیش را ندارد. حس من این است که متاسفانه آرام آرام والیبال ایران دارد افت میکند. همان بازیکنان همچنان هستند. البته چند بازیکن خوب جدید آمدهاند. اما این کار سیستماتیک صورت نمیگیرد. مثلاً آن طور که لهستانیها این کار را انجام میدهند.
یعنی میگویید موفقیت والیبال ایران وابسته به یک شخص بود؟
حدقل به یک ایده که حول شخصیت قوی ولاسکو شکل گرفته بود. ضمن آن که در سیستم پول وجود داشت. مجموع این عوامل آن موقع نتیجه داد.
ساختار باشگاهی در والیبال ایران را چگونه میبینید؟
در ایران باشگاهها یک زیربنا مثل باشگاههای آلمان ندارند. همان طور که میدانید ساختار باشگاهی در ورزش آلمان استثنایی است. اگر در ورزش آمریکا این ورزش مدارس و دانشگاهی است که پایه و اساس قویای را تشکیل داده است، در آلمان ساختار باشگاهی بسیار قوی است. کشورهای دیگر به این ساختار باشگاهی در آلمان حسادت میکنند. در آلمان زیربنای باشگاهها در ردههای سنی پایین بسیار قوی است. این زیربنا و پرورش استعداد در ایران اما به شکل سیستماتیک وجود ندارد.
در ایران صحبت از این است که ما بیشتر تیم داریم نه باشگاه. در خیلی از رشتهها سال به سال باید دید چگونه میتوان ۱۰ تیم تشکیل داد که لیگ برگزار شود. شما با این نظر موافقاید؟
این دفیفا همان چیزی است که گفتم. در ایران ساختارها به صورت ارگانیک رشد نمیکنند. نه در ورزش باشگاهی و نه در ورزش دانشگاهی.
شما چه راهکار و استراتژیای را پیشنهاد میکنید که والیبال ایران در بلندمدت موفق باشد؟
از آنجایی که تیم ملی در همه رشتههای ورزشی در ایران به طور سنتی یک عنصر بسیار مهم است، باید دید که چگونه میتوان تیم ملی را دوباره قوی کرد. از طریق یک لیگ خوب مثل سالهای گذشته که بازیکنان در ایران بمانند. چند بازیکن میتوانند به خارج انتقال یابند که رشد پیدا کنند. اما ریشهها باید در ایران باشد. آنچه اهمیت دارد ایجاد یک ساختار سیستماتیک و یک لیگ قوی و پویا است که هفته به هفته تماشاگران به سالنها بکشاند. در کنار این لیگ داخلی قوی باید رویدادهای بینالمللی بزرگ برگزار شود. این ترکیب بهترین راه حل برای والیبال ایران است.
عکسها از: اکهارت هرفت