محسن جلالپور*
🔹 «رذیلتهای فردی موجب به وجود آمدن فضیلتهای جمعی میشود»
این جمله برنارد مندویل چه وصف خوبی از پدیده فوتبال است. هدف اصلی بازیکنان و مربیان فوتبال کسب سود بیشتر و اثبات تواناییهای خود به منظور راه یافتن به ردههای بالاتر(لیگهای برتر) است که مجموع تلاشهای این افراد پدیده زیبایی به نام فوتبال را خلق میکند. این پدیده در همه جای دنیا اعتبار و رونقاش را از مردم گرفته و مهمترین ویژگیاش این بوده که خارج از نفوذ دولتها و سیاستمداران به رشد خود ادامه داده است.
مبادله سیاست و فوتبال در هیچ جای دنیا شدنی نیست. خیلی کم پیش آمده که یک فوتبالیست به سیاستمدار خوبی تبدیل شود و فوتبالیستها هم به ندرت سیاستمداران را به جمع خود راه دادهاند. فوتبال ایران هم از این قاعده مستثنی نیست اما تفاوتش این است که در کشور ما موجود مبسوط الیدی به نام دولت در همه عرصهها حضور دارد و از آنجا که در این صنعت، محبوبیت و ثروت به وفور مبادله میشود،سیاستمداران وسوسه میشوند که از این سفره پهن، سهمی برای خود بردارند. اما موضوع این است که آنها در این زمین غریبهاند و از سوی تماشاگران «هو» میشوند.
اجازه بدهید دو تحلیل بر ماجراهای عجیب و غریب و ناراحتکنندهای که این روزها بر اقتصاد و فوتبال ایران میگذرد ارائه کنم:
۱- کیست که داستان غمانگیز آندرهآ استراماچونی را نشنیده باشد. مسأله ساده است: یک مربی تراز اول را به باشگاه استقلال دعوت کردهاند که در مدت زمانی کوتاه این تیم را به صدر جدول رسانده است. این مربی در همه زمینهها آموزش دیده و قواعد کار را به خوبی بلد است طوری که حتی غیر حضوری میتواند تیم را ارنج کرده و نتیجه عالی بگیرد. اما این یک واقعیت است که در ذهنیت حکمرانی ما افراد خارجی-چه سرمایهگذار و چه مربی-جایی ندارند و ساختار ما برای فعالیت آنها ارنج نشده است. سیاستمدار ایرانی حتی در ذهن خود حضور پول و فکر خارجی را بر نمیتابد. البته جامعه ایرانی به واسطه ارتباط گستردهای که با دنیای بیرون دارد جهانی شده اما ساختار سیاسی ما همچنان داخلی مانده و تغییر نکرده است. ما در مدت زمانی کوتاه سه مربی بزرگ (دنیزلی، استراماچونی و ویلموتس) را از دست دادیم؛ کیروش بزرگ نیز از تورمان گریخت و پیش از آن نیز نتوانستیم ۸۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی را جذب کنیم. همه اینها نشان میدهد سایه دولت و سیاست چقدر روی همه بخشهای ما سنگینی میکند.
این داستانها برای ما چرخه یادگیری دارد؛ اول اینکه نشاندهنده عمق فساد و ناکارآمدی در مدیریت ورزش کشور است. دوم اینکه نشان میدهد تحریمها چقدر بر زندگی ما اثرگذارند. سوم اینکه نشان میدهد ما چیزی از انعقاد قراردادهای بینالمللی نمیدانیم. چهارم این که به جامعه جهانی فهماندیم میزبان خوبی برای افراد خارجی –از سرمایه گذار تا مربی ورزشی – نیستیم.
همه میدانیم آنها که به وجود آورنده این گرفتاریها هستند لزوما افرادی نیستند که بتوانند ما را از این گرفتاریها نجات دهند. اما همچنان نظارهگر هستیم تا شاید گرهی از کارمان باز شود. فوتبال برای مردم حکم مسکن را دارد؛ آنها وقتی فوتبال میبینند، دردهای خود را کنار میگذارند و انصاف نیست که این مسکن هم از آنها گرفته شود.
۲- نکته دیگر اینکه به واسطه فراگیری فوتبال،اکثریت مطلق مردم از دردها و مشکلات و گرفتاریهای فوتبالیستها اطلاع دارند.خبر لحظهای واریز یا عدم واریز دستمزد مربیان به گوش مردم میرسد. حتی من هم که فوتبالی نیستم از مسائل این ورزش آگاهی پیدا میکنم اما چه بگویم از دردهای تاجر ایرانی؟ در حال حاضر میلیونها نفر نگران پرداخت حقوق آقای استراماچونی هستند و این ماجرا به آزمونی برای دولت در بیاثر نشان دادن تحریمها تبدیل شده اما هیچ کس نمیداند تحریمهای داخلی و خارجی چه بر سر تجارت کشور آورده است.
چند روز پیش سخنگوی وزارت ورزش و جوانان،پرداخت دستمزد مربی ایتالیایی تیم استقلال راجلالپور شبیه یک معجزه دانسته و گفته بود؛ «این روزها گذشتن از موانع تحریمی برای نقل و انتقال کالا و پول چیزی از معجزه کم ندارد»
ظاهرا هنوز معجزه هم نتوانسته به کمک مدیران دولتی بیاید و آنها تا امروز موفق به انتقال پول به حساب مربی ایتالیایی نشدهاند. از شما چه پنهان تجار بخش خصوصی پیامبر نیستند و ادعایی هم ندارند اما به لطایف الحیل، روزی چند بار از این معجزهها میکنند.
*رییس سابق اتاق بازرگانی و صنایع ایران