در متن خبر اعلام شماره کارت بانکی پرسپولیس به هواداران برای دریافت کمک مالی، اگرچه درخواست باشگاه وارونه جلوه داده شد تا پاسخی به درخواست هواداران معنا شود، اما واقعیت با چند خط خبر قابل تغییر نیست.
مسئله پرسپولیس نیست که این راه و اعلام شماره کارت به ذهنش میرسد. این اتفاق در استقلال هم رخ میدهد و در باشگاههای دیگری هم اگر رخ ندهد به این دلیل است که یا از بودجههای بادآورده بهرهمند هستند یا تعداد هوادارانشان آنقدر نیست که امیدی به جمعآوری مبلغی قابل توجه داشته باشند، اگرچه برای استقلال و پرسپولیس هم رقم قابل توجهی در قیاس با هزینههای رایج باشگاهداری واریز نمیشود.
در باشگاهداری ایرانی وقتی پای خلاقیت در درآمدزایی وسط میآید، با قرارداد باشگاهها با فالوور فروشهای اینستاگرام مواجه میشویم. شاخصترین چهرههای باشگاهها برای کارگزاران در کمپینهای فالوور فروشی شرکت میکنند تا اعتبار شخصیتهای ماندگار باشگاه حراج شود. یا پیشتر نیز درآمدها از وس حاصل میشد که عامیانهاش کش رفتن پول از حساب مخابراتی هوادار بود.
باشگاهها نتوانستهاند به رابطه مالی شفاف و بر محور خدمات به هوادار برسند و یا میخواهند از هوادار به روشهایی زننده و اینستاگرامی و زرد کسب درآمد کنند و یا شماره کارت اعلام کنند و کمک بخواهند. در هیچکدام از این روشها، شان حرفهای یک باشگاه رعایت نمیشود.
باشگاههای ایرانی حتی حاضر نیستند پیراهن و کالاهای ورزشی خود را در فروشگاههای مجازی و واقعی بفروشند، چون مدیران حوصله برنامهریزی و اجرای همین پروژه ساده را هم ندارند و مشغول کارهای بیهوده دیگری هستند که از نتایجش سردرنمیآوریم، در حالیکه پیگیری آنها میتواند به رعایت کپیرایت هم منجر شود و به رغم آشفتگی بازار ایران در این زمینه، اجرای سختگیرانه آن ممکن است.
باشگاهها در ارتباط مالی خود با هوادار حتی از فروش محتوای متنی و ویدیویی اختصاصی و جذاب ناتوانند، چون در انتخاب مجری این ایدههای رسانهای کجسلیقهاند.
در دوران شیوع کرونا و برگزاری بازیهای بیتماشاگر اگرچه درآمدهای روز مسابقه و بلیتفروشی از دست رفته است اما باشگاههای ایرانی چندان به این درآمد وابسته نبودند که نگران برگزاری بیتماشاگر بازیها باشند.
امید به تغییر در این روند وقتی ایجاد میشود که عملکرد مدیران باشگاهها دستکم با ایدهها و شکل و کیفیت اجرای آنها سنجیده شود. آن روز، روزهای آینده نزدیک نمیتواند باشد.