خبر تغییر در اعضای هیات مدیره استقلال، رفتن یکی و اضافه شدن دیگری، از هر خبری تکراریتر است. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، اضافه شدن حمیدرضا آصفی، خروج احتمالی هادی زبده شیرکوهی و یکی دو جابجایی دیگر، سیزدهمین تغییر در ترکیب هیات مدیره استقلال در سه سال اخیر خواهد بود.
صادقانه، من هم به درستی نمیدانم همه آنهایی که پیش از این به افتخار عضویت در هیات مدیره نائل آمدند، «ز کجا آمدند و آمدن شان بهر چه بود» و همه آنهایی که در این سالها به درهای خروجی هدایت شدند، چرا عذرشان خواسته شد؟ نکته عجیب اینکه این همه تغییر و تحول در راس هرم تصمیمگیری و مدیریت باشگاه، هیچ تفاوت معناداری در سرنوشت استقلال رقم نزده است. انگار که مشکلات دامنهدار و قدیمی استقلال، رابطه مستقیمی با ترکیب هیات مدیره نداشته و هرکسی که آمده و رفته، این مشکلات بودهاند که ثابت و پایدار باقی ماندهاند.
عملکرد و کارنامه هر هیات مدیره و مدیرعامل منصوبِ آنها را که ببینید، تقریباً در همه آنها همان ضعفهای همیشگی وجود داشته؛ قراردادهای نامناسب، بدهی و پروندههای خارجی، مشکلات ساختاری و درگیرشدن با بدیهیاتی مثل زمین تمرین و امکانات جانبی، همیشه و همواره وجود داشته و تقریباً با شدت یکسان ادامهدار بوده است. مجموعه همین عوامل است که حتی رسانهها هم حساسیت خودشان را نسبت به تغییر و تحولات در هیات مدیره استقلال از دست بدهند. واقعاً چه تفاوتی دارد که آصفی جانشین زبده بشود یا فرد دیگری به عضویت هیات مدیره درآید؟ مگر سعادتمند با مدیران پیشین چه تفاوتی داشت که حالا احمد مددی مدیرعامل استقلال باشد یا گزینه دیگری مطرح شود؟
تا همین یکی دو سال پیش، باور خوشبینانهای وجود داشت که باید پای افراد متمول به هیات مدیره باز شود تا «ثروتمندان خیرخواه» دست در جیب کنند و بخشی از کسری بودجه باشگاهها را تامین کنند. همانهایی که مدتی «عضو اقتصادی هیات مدیره» لقب گرفته بودند. در واقع انتظار عمومی این بود که در شرایطی آرمانی، متمولهای عاشق فوتبال، بخش ولو ناچیزی از سرمایه خود را به پای عشق دوران کودکی بریزند. این گزارهای است که نقیض آن در سالهای اخیر بارها و بارها اثبات شده. در دنیای واقعی، عموم ثروتمندان علاقهای به چنین گشادهدستیهایی ندارند و در بهترین حالت مبلغی را به باشگاه «قرض» میدهند. همان طور که دیروز یکی از همین منجیهای مالی استقلال به صراحت اعلام کرد آنچه در آغاز فصل دراختیار استقلال قرار داده، «کمک بلاعوض» نبوده و مدیران باشگاه تعهد کردهاند که در فرصت مناسب، آن مبلغ را برمیگردانند.
امروز و در روزگاری که فوتبال ایران تقریباً از خیر «ثروتمندان دستودلباز» ناامید شده، هر تغییر و تحولی در هیات مدیره باشگاهها، کماهمیتتر از همیشه جلوه میکند. در فوتبالی که برنامهریزی میان مدت و بلندمدت تنها به افسانههای دوران کودکی شباهت دارد و کمتر نشانی از استراتژی به چشم میخورد، آنچه اهمیت پیدا میکند، صرفاً «روزمرگی» است. پرسش اساسی «فردا چه میشود» جای خود را به «امروز چه کنیم»، داده است. در فوتبال ایران، کسی نمیداند یک سال دیگر باید در کدام نقطه ایستاد و چه هدفی را دنبال کرد. تا زمانی که فوتبال بر این مدار میچرخد، هر تغییر و تحولی، بیتاثیر است. چیزی شبیه بازی «اسم فامیل» دوره کودکی. اسمی میآید و اسمی می رود. همین!