پژمان راهبر
برای انگلیس متمدن سال ۱۹۸۹ خیلی دیر بود اما بالاخره باید از یک جایی شروع می شد.از یک جایی مثل کشته شدن ۹۶ نفر در یک مسابقه فوتبال. آنهایی که بین جمعیت و فنس های فلزی ماندند و جان دادند و قربانی اشتیاقی شدند که بیرون ورزشگاه مثل دود دور استادیوم شفیلد میچرخید و تا پلیس درها را بازکرد،
تازه چهره سیاه فاجعه خودی نشان داد.اتفاقی که در نهایت به تشکیل کمیته ای حقیقت یاب و جمع آوری چهارصدهزار صفحه سند برای روشن شدن ابعاد ماجرا شد، اما درعین حال بهبود جای فراموشی را گرفت؛ پس ورزشگاههای انگلیس پیشگام برداشتن فاصله و حائل و تغییر فضا شدند. پس عجیب نیست که امروز نیمکتها لابه لای هواداران است و حاضران در ورزشگاه به بخشی از تیم بدل شدهاند و همه با هم از فوتبال لذت میبرند.
برای ما، در سال ۲۰۱۹ خیلی دیر است که تازه حرف از احقاق یک حق سلبشده «حضور زنان در ورزشگاهها» بزنیم اما دیگر وقت گشودن درهایی است که هیچ کس نمیداند واقعا چرا بر روی زنان بسته شدهاند و چرا این اشتیاق و بعد مردنمایی و مطالبه لولای زنگ زده آن را روغنکاری نکرده است. خب، شاید به این دلیل که هیچ کس فکر نمیکرد یک قانون (یا عرف) به ظاهر ساده، دامنهای در حد خودسوزی یک هوادار داشته باشد و در پیاش چنین خشمی ایجاد کند.
اگرچه مثل همیشه دیگرانی هم هستند که تحرک غیرطبیعی و داغداری بیش از حدشان مایه نگرانی؛ اما مهمتر (و مهمتر از نگاه به خارج و نتیجهگیریهای توطئهآمیز)، دخترانی هستند که خبر مرگ سحر مثل داغ یک دوست قلبشان را میفشارد و از این تبعیض عصبانی و خسته و درماندهاند.
راستاش دیگر جایی برای کتمان نیست . تغییر کنید تا اقلا این جان عزیز هدر نرود.
منبع: پیج اینستاگرام پژمان راهبر