محمد شهرابی
در ادامه دو قطبی شدنهای رایج در جامعه ایران، این بار نوبت دو قطبی فوتبال و غیر فوتبال است که بخشی از جامعه را رو در روی هم قرار داده است. پرداخت پاداش چند صد هزار دلاری به اعضای تیم ملی فوتبال در جام ملتهای آسیا، اعتراض تعدادی از ورزشکاران معروف غیرفوتبالی را برانگیخته و باعث شده موافقان و مخالفین، در شبکههای اجتماعی و رسانهها روبروی هم قرار گرفته و نزاعی جدید تحت عنوان جنگ پاداش بگیران را رقم بزنند.
ولی در این میان حق با کیست؟ با فوتبالیها یا غیر فوتبالیها؟
طرفداران فوتبال معتقدند که این رشته به عنوان پرطرفدارترین رشته ورزشی ایران، بخش عمدهای از جامعه را درگیر خود کرده و طبیعی است که موفقیت در آن به خوشحالی و شادابی خیل کثیری از مردم منجر خواهد شد. آنها خودشان را با کشورهای دیگر مقایسه میکنند که فوتبالیستها عموما پاداشهای قابل توجهی میگیرند که به هیچ وجه قابل قیاس با رشتههای دیگر نیست. مثلا در همین جام ملتهای آسیا ۲۰۱۹، وقتی تیم ملی قطر قهرمان شد، اخبار متعددی درباره پاداشهای اعضای تیم ملی این کشور منتشر شد که واقعا قابل توجه بود. یک سرچ دم دستی در گوگل هم میتواند تصویری کامل درباره پاداشهایی که طی چند سال اخیر به تیمهای فوتبال چه در رده ملی و چه باشگاهی در سطح جهان و اروپا پرداخت شده، ارائه دهد که ارقام آنها کاملا نجومی است.
اما در طرف مقابل، غیرفوتبالیها عقیده دارند که نباید میان فوتبال و سایر ورزشها تفاوتی قائل شد چون در هر صورت همه آنها برای موفقیت کشور و بالا بردن غرور ملی تلاش میکنند. آنها به این موضوع اشاره میکنند که بسیاری از ورزشها نظیر کشتی، وزنهبرداری، دو و میدانی، تکواندو، بسکتبال، والیبال و غیره در المپیک و بسیاری از میادین بزرگ جهانی برای کشور افتخار کسب میکنند در حالیکه فوتبال نتوانسته در چند دهه اخیر افتخار قابل توجهی کسب کند اما همیشه ورزشکاران این رشته از نظر مالی شرایط بهتری داشتهاند. اگر بیطرفانه پای دلایل دو گروه بنشینیم، چارهای نداریم جز اینکه به هر دو طرف حق بدهیم ولی واقعیت این است که برای قضاوتی منصفانه باید شرایط خاص ایران را هم لحاظ کنیم.
اینکه فوتبال در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، ورزش اول است و هر هفته صدها هزار یا میلیونها نفر را پای تلویزیون یا روی سکوهای ورزشگاه میخکوب میکند غیر قابل انکار است. گردش پول بیشتر و بازار بزرگتر فوتبال قابل قیاس با سایر رشتهها نیست. مساله عرضه و تقاضا است. به همین راحتی. اما تفاوت ایران با بسیاری از کشورهای دنیا در این است که فوتبال روی پای خودش نایستاده و درآمد قابل ملاحظهای کسب نمیکند. باشگاهها در ایران اکثرا وابسته به دولتاند و سالانه میلیاردها تومان برای آنها هزینه میشود. این در حالی است که شرایط برای ورزشهای دیگر به ویژه ورزشهای انفرادی این طوری نیست و نه تنها بسیاری از قهرمانان کشور با شرایط نامناسب مالی، زندگی را میگذرانند بلکه از نظر امکانات و پشتیبانی نیز، بسیاری از تیمها حتی در میادین بزرگ جهانی نیز با مشکل مواجه هستند. به عبارت دیگر چه فوتبال و چه غیرفوتبال، در ایران عامل عرضه و تقاضای بازار آن قدر پررنگ نیست.
در حقیقت، دولت به عنوان متولی ورزش کشور از بسیاری از ورزشهای دیگر میزند تا هزینههای میلیاردی فوتبال را تامین کند که این به هیچ وجه منصفانه نیست. اگر در کشورهای دیگر پاداشهای نجومی به بازیکنان و کادر فوتبال پرداخت میشود، این هزینهها از طرف خود فوتبال تامین میشود و به خود آنها برمیگردد. حتی در بسیاری از کشورهای صاحب نام، فوتبال گاهی به رشتههای دیگر هم چه از نظر تبلیغاتی و چه از نظر مالی کمک میکند اما در ایران این طور نیست و فوتبال نه تنها درآمدی کسب نمیکند بلکه بخش عمدهای از منابع عمومی موجود را میبلعد.
نکته قابل توجه دیگر این است که پاداشهای اخیر به فوتبالیستها در شرایطی پرداخت شده که آنها حریفان راحتی را شکست داده و موفقیت قابل توجهی کسب نکردهاند. شاید اگر این پاداشها بعد از پیروزی در نیمهنهایی و فینال به آنها پرداخت میشد تا این حد حساسیتبرانگیز نمیشد. اما هزینه هشتصد نهصد هزار دلاری برای پیروزی مقابل تیمهای درجه دو آسیا، در شرایطی که کشور از نظر اقتصادی با مشکلات زیادی روبروست و ورزشهای دیگر برای آمادهسازی خود نیز مشکل دارند، به هیچ عنوان قابل توجیه و دفاع نیست.
فوتبال ایران اگر میخواهد خودش را با فوتبال جهان مقایسه کند راهی ندارد جز اینکه از نظر اقتصادی و درآمدزایی نیز همانند جهان عمل کند و کاملا روی پای خودش بایستد. در این صورت هیچ فرد یا گروهی نمیتواند به هزینههای نجومی آن اعتراض کند اما تا زمانی که وابسته به دولت است، این انتظار وجود دارد که موازنه بین همه ورزشها رعایت شود. این بدان معنا نیست که همه هزینهها برابر باشد، چون فوتبال کاملا حسابش با ورزشهای دیگر از نظر اقبال عمومی جداست. اما باید به نحوی عدالت برقرار شود که ورزشهای دیگر از توجه زیاد – و گاهی غیر منطقی!- به فوتبال آسیب نبینند.