آنهایی که این روزها در وزارت ورزش فکر میکنند گزینه مناسب جهت جایگزینی مسئولان فعلی ندارند، کاش باور کنند که حتی شرکتهای معمولی هم در شهر تهران این گونه اداره نشده و فقط کافی است یک مدیر شجاع، مقتدر، سالم و با دانش متوسط جایگزین همه این ناکامیها بشود.
محمد نوریفر
مردم به ۳۰۹۰ پیامک میزنند، خرج تیم را میدهند، میلیاردها تومان به جیب مدیر و مربی و بازیکن واریز میکنند اما در هنگام شکستهای متوالی، وقتی که ۶ گل از العین میخورند یا در ۶ هفته فقط یک گل میزنند، به عنوان سهامدار واقعی صدای اعتراض بلند آنها سانسور میشود. آقای وزیر صفحهاش را قفل میکند. باشگاه استقلال کامنتها را میبندد و یک اطلاعیه بیمایه از سوی هیئت مدیره، تنها جوابی بود که کف دست هوادار گذاشتند. آیا هوادار استقلال حق ندارد فکر کند همه این سناریو شبیه یک کلاهبرداری مالی و عاطفی است؟! پولش را هوادار بدهد که شما آنجا صدا در گلو بیندازید و از ساختار و مدیریت بگویید و آخرش منتقدها و معترضها را بیسواد خطاب کنید؟
قصه این شارلاتانیسم فوتبالی سالهاست که در باشگاه استقلال در حال تکرار است! مسئولان فعلی هم به زودی از استقلال میروند. فاتحه کاری آنها با این حد از ناکامی و بیکفایتی خوانده شده و موج کم سابقه اعتراض مردم و رسانهها همهشان را خواهد برد اما نگرانی بزرگ، سلیقه و دانش وزارت ورزش در انتخاب مدیر جدید است! به دلیل تجربه شخصی و همکاری با چند مدیرعامل در دورههای مختلف، شاید بیمناسبت نباشد به برخی از مشاهدهها اشاره کنم.
استقلال بیشتر از هر چیز به مدیری نیاز دارد که تحت تاثیر سرمربی نباشد. تقریبا بیشتر مدیران استقلال بعد از انقلاب تسلیم سرمربی بودند. مربیانی که معاون و عضو هیئت مدیره و لیدر و کارمند به باشگاه تزریق کردند و نتیجهاش این بوده که همه دیوارهای باشگاه استقلال به دلیل گوناگونی افراد وابسته به مربیان مختلف دهها گوش دارد! هیچ ساختاری هرگز در باشگاه استقلال وجود نداشته است! حتی حقوق کارمندان در دورههای مختلف تحت تاثیر نتایج تیم بود.
مدیران استقلال عادت کردند بابت وکیل هزینهای ندهند و بخش حقوقی و بینالملل باشگاه به طور صلواتی اداره شده و نتیجهاش دو محرومیت سنگین از طرف فیفا و کنفدراسیون بود و سومی هم در راه است!
شغل دوم همه اعضای باشگاه استقلال در بیست سال گذشته «روابط عمومی و ارتباط با رسانهها» به صورت مخفیانه بوده و تعصب به منافع عمومی باشگاه تقریبا وجود ندارد!
عمده کار بخش فرهنگی در این باشگاه پر هوادار، برگزاری نماز جماعت در فدراسیون! و سفرهای خارجی و سایر امکانات بوده و البته چاپ و نصب بنر به مناسبتهای مختلف. ساختمان باشگاه مملو از کارمندان استخدام شده و ناکارآمد است که هیچ مدیری به دلیل تبعات آن حاضر نیست تن به پاکسازی دهد. (با احترام به اقلیت زحمتکش)
معاونها در باشگاه استقلال نقش نمایشی دارند. آنجا کسی اعتبار دارد که به پول نزدیک باشد. به همین خاطر جایگاه کارمندی که به بازیکن خبر می دهد «پول اومده توی حساب باشگاه، صبح برو چکت رو نقد کن» از تمام مدیران مالی این باشگاه در همه سالهای گذشته بیشتر بوده. رهبران سکوها بعد از شکست احتمالی در دربی به ساختمان باشگاه می روند و عربدهکشی می کنند. حداقل پنج بار این موضوع را از نزدیک مشاهده کردم. به یاد دارم مدیری از ترس این افراد با اسلحه کلت به ساختمان باشگاه آمده بود. افرادی با سابقه کیفری بدون گواهی سوء پیشینه به عنوان عضو کمیته مشوقین و نیروی اجرایی از باشگاه حقوق میگیرند. کسی را در باشگاه استقلال ندیدم که در همه این سالها از این لیدرنماها نترسد. مدیران مقابل این افراد در ظاهر مقتدر رفتار میکنند اما در خلوت دست به جیب میشوند. از قلدرترین مدیرها تا ضعیفترین، همه آنها در نهایت پای میز مذاکره نشستند. دو مرتبه با چشمهای خودم دیدم که بعضی افراد مشکلدار در مقابل حکم اخراج از باشگاه جلوی ساختمان و درون اتاق دبیرخانه اقدام به خودسوزی کردند و با ریختن بنزین روی خودشان میخواستند دلها را به رحم بیاورند!
این روایتهای اسفناک، شاید به گوش تصمیم گیرندهها برسد. آنهایی که این روزها در وزارت ورزش فکر میکنند گزینه مناسب جهت جایگزینی مسئولان فعلی ندارند، کاش باور کنند که حتی شرکتهای معمولی هم در شهر تهران این گونه اداره نشده و فقط کافی است یک مدیر شجاع، مقتدر، سالم و با دانش متوسط جایگزین همه این ناکامیها بشود. کار سختی نیست، اگر آقای وزیر دنبال این نباشد که شرط اول، حرف گوش کنی باشد!