تلگرام بازار ورزش

چرا نباید فروش حق پخش و تبلیغات محیطی را به باشگاه‌های ایرانی واگذار کرد؟

این روزها اختلاف بعضی از باشگاه‌های فوتبال ایران با فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ بر سر امتیاز اسپانسرینگ یا آن چه در ایران تحت عنوان تبلیغات محیطی شناخته می‌شود، بالا گرفته است.

 

سردمدار این منازعه هم باشگاه استقلال است که با فدراسیون سرشاخ شده و مدعی است که باید امتیاز تبلیغات محیطی به این باشگاه واگذار شود تا بتواند از حداکثر توانایی خود برای درآمدزایی استفاده کند. در همین رابطه، باشگاه پرسپولیس هم عنوان کرده که اگر چنین حقی به استقلال واگذار شود، آنها هم این امتیاز را می‌خواهند و طبیعی است که اگر این دو باشگاه، از این امتیاز برخوردار شوند، باشگاه‌های دیگر هم جلوی فدراسیون فوتبال صف خواهند کشید تا حق خود را بگیرند.

 

در اینکه باشگاه‌های فوتبال حق دارند از تمام پتانسیل موجود برای درآمدزایی استفاده کنند، تردیدی نیست. نه تنها تبلیغات محیطی یا امتیاز اسپانسرینگ بلکه فروش حق پخش تلویزیونی، بلیت فروشی و سایر درآمدهای روز مسابقه هم از جمله حقوق اولیه باشگاه‌ها برای درآمدزایی است که باید به آنها احترام گذاشت.

 

در فوتبال امروز دنیا، باشگاه‌ها به طرق مختلف از این حقوق و امتیازات استفاده کرده و درآمدزایی می‌کنند. در برخی از کشورها امتیاز اسپانسرینگ و حق پخش تلویزیونی به صورت متمرکز در اختیار سازمان لیگ است و درآمدهای ناشی از آن با فرمول خاصی بین باشگاه‌ها تقسیم می‌شود. در برخی کشورها این امتیازات به کل در اختیار خود باشگاه‌هاست و در بعضی از کشورها هم تلفیقی از این دو اجرا می‌شود.

 

در ایران هم فروش این امتیازات به صورت متمرکز توسط سازمان لیگ انجام می‌شود و طبق قوانین مصوب، باید درآمد ناشی از آنها بر اساس فرمولی خاص بین باشگاه‌ها تقسیم شود. اینکه سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال تا چه اندازه در فروش این حقوق توانمند هستند و آن را چقدر منصفانه و مطابق با مقررات بین باشگاه‌ها تقسیم می‌کنند، بحث جداگانه‌ای است که باید مفصل به آن پرداخت. قطعا انتقادات زیادی به سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال در این زمینه وجود دارد اما واقعیت این است که با توجه به وضعیت موجود، نمی‌توان برای باشگاه‌ها در این زمینه حقی قائل شد. چرا؟

 

حمایت‌های دولتی

 

باشگاه‌های فوتبال در ایران به جز چند استثنا، همگی از سوی کارخانجات دولتی، نهادهای دولتی یا کارخانجات و نهادهایی که به طور غیرمستقیم زیر نظر دولت هستند، حمایت می‌شوند. همین موضوع باعث شده مدیریت آنها تحت تاثیر تغییرات و جابجایی‌های دولت باشد و هیچ کس مسولیت تصمیمات و اقداماتش را نپذیرد.

 

وقتی مدیری از فردای خودش خبر نداشته باشد، طبیعتا به فکر آینده نخواهد بود و تصمیماتی که می‌گیرد برای رفع و رجوع امورات باشگاه در کوتاه‌مدت و نتیجه‌گیری در سریع‌ترین زمان ممکن بدون در نظر گرفتن عواقب این تصمیمات خواهد بود. ماحصل این وضعیت، تبدیل شدن باشگاه‌ها به تیم ورزشی و نداشتن ساختار مناسب برای اداره درست باشگاه و به وجود آوردن بستر مناسب جهت درآمدزایی از راه‌های اصولی و رایج در ورزش جهان است.

 

به عنوان مثال همین جناب آجرلو که هم اکنون به عنوان مدیرعامل باشگاه استقلال به دنبال گرفتن امتیاز تبلیغات محیطی و حق پخش تلویزیونی است، همان طور که یک شبه چنین پستی را به دست آورده، از فردای خود هم خبر ندارد و نمی‌داند تا کی پشت این میز خواهد نشست. طبیعی است که او هیچ احساس مسولیتی نسبت به بدهی‌های باشگاه هم ندارد و ترجیح‌اش این است که با پولی که به دست می‌آورد، بهترین بازیکنان را بخرد و امسال را نتیجه بگیرد تا شاید جای پایش محکم شود. خیلی دور از انتظار نیست که او هم مثل مدیران قبلی کلی بدهی به بار بیاورد و موارد ساختاری و زیربنایی را هم نادیده بگیرد تا هرطور شده این فصل به خواسته‌اش برسد. 

 

این موضوع فقط شامل حال آجرلو نمی‌شود و بدون استثنا می‌توان آن را به همه باشگاه‌ها و مدیران فوتبال ایران تعمیم داد. اگر غیر از این بود الان هیچ کدام از باشگاه‌ها به ویژه پرسپولیس و استقلال، این همه بدهی و پرونده قضایی در فیفا نداشتند و برای گرفتن مجوز حرفه‌ای هم با مشکل مواجه نمی‌شدند.

 

اما موضوع فوق‌العاده مهم‌تر این است که به قول قدیمی‌ها نمی‌توان هم از توبره خورد و هم از آخور. باشگاه‌های ایران فعلا به صورت مستقیم و غیرمستقیم از بودجه‌ها و کمک‌های دولتی استفاده می‌کنند پس منطقی نیست که انتظار حق پخش و تبلیغات محیطی یا حقوق اسپانسرینگ به آن شکل که در فوتبال دنیا رایج است را داشته باشند. اگر در اروپا یا قاره‌های دیگر، چنین چیزی مرسوم است به این دلیل است که آنها روی پای خودشان هستند و با دولت و بودجه‌های دولتی کاری ندارند. در آنجا باشگاه‌ها خصوصی هستند و مدیران، هم مجبورند که برای درآمدزایی باشگاه‌هاشان تلاش کنند و هم در قبال تصمیمات‌شان پاسخگو هستند.

 

هزینه‌های نجومی

 

همین تفاوت نوع مالکیت باشگاه‌ها و پاسخگو نبودن مدیران، باعث شده هزینه‌های باشگاه‌های ایرانی سر به فلک بگذارد، قیمت بازیکنان نجومی شود و در نهایت، هم فساد افزایش پیدا کند و هم باشگاه‌ها بدهکار باشند. مقایسه سرانگشتی هزینه‌های بازیکن در فوتبال ایران و استرالیا شاید تصویر دقیق‌تری از وضعیت موجود ارائه کند.

 

در حال حاضر به دلیل اجرای سقف هزینه در باشگاه‌های فوتبال استرالیا، هر باشگاه مجاز است سه میلیون دلار استرالیا معادل ۶۰ میلیارد تومان ایران برای خرید ۲۳ بازیکن هزینه کند. اگر هزینه‌های کادر فنی، پزشکی و فیزیوتراپی و تدارکات را هم یک و نیم میلیون دلار در نظر بگیریم، هزینه یک تیم لیگ برتر استرالیا در مجموع ۹۰ میلیارد تومان ایران می‌شود و این در حالی است که بعضی از تیم‌های لیگ برتر ایران بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان برای بستن تیم‌هاشان هزینه کرده‌اند. این در شرایطی است که هزینه‌های زندگی در استرالیا به دلار و در ایران به ریال و تومان است اما باشگاه‌های ایرانی بعضا دو برابر یا بیشتر از باشگاه‌های استرالیایی برای بازیکنان و مربیان هزینه می‌کنند.

 

حالا اگر در نظر بگیریم که درآمدهای حق پخش تلویزیونی و تبلیغات محیطی هم به درآمدهای باشگاه‌ها اضافه شود و مثلا باشگاه استقلال آن طور که آجرلو گفته هزار میلیارد تومان درآمد داشته باشد، آیا او برای این باشگاه استادیوم، زمین تمرین یا آکادمی درست و حسابی می‌سازد یا سراغ بازیکنان گران‌قیمت خارجی و داخلی می‌رود و قیمت بازیکنان را در بازاری کاذب، ده برابر می‌کند؟ 

 

هر کس فوتبال ایران را در چند دهه اخیر دنبال کرده باشد، به راحتی جواب این سوال را خواهد داد. جواب هر چه باشد، یک نکته کاملا روشن است و آن اینکه تا ساختار مدیریتی باشگاه‌های ایران اصلاح و حتی دگرگون نشود، جایز نیست که فدراسیون و سازمان لیگ، دست آنها را باز بگذارند و به ویرانی بیشتر فوتبال ایران کمک کنند. تمام این مدیران ثابت کرده‌اند که ذره‌ای به فردای باشگاه‌ها و آینده فوتبال ایران اهمیت نمی‌دهند و اگر منابع بیشتری در اختیارشان باشد، مشکلات بیشتری هم خلق می‌کنند.



BAZAR VARZESH