خشم هواداران استقلال از توییت و کریخوانی وزیر ارتباطات تا حدی میتواند ریشه در این واقعیت داشته باشد که در ایران طرفداری معمولاً با ظن عملکرد یکطرفه همراه است؛ بهویژه وقتی هوادار صاحب قدرت نیز باشد. هوادار ایرانی در این جامعه زندگی، و با گوشت و خونش لمس کرده که صاحب قدرت چندان تحمل رقیب را نداشته و تا توانسته برای حذف او کوشیده است. نمونهاش – یک از هزار – همین انتخابات و نظارت استصوابی که اساساً عدهای با استناد به آن رقبا را به بازی راه نمیدهند چه برسد که زمینه رقابت سالم را برایشان فراهم کنند.
تلاش آقای آذری جهرمی برای «باحال» به نظر رسیدن، تا جایی که به عکس با شلوار لی یا سبزی پاک کردن در خانه محدود باشد قابل تحمل است اما در موردی مثل هواداری از پرسپولیس، به همان دلیلِ پاراگراف بالا، تبعات جالبی ندارد. او میتوانست وزیر ارتباطات سوئیس باشد و طرفدار مثلاً گراسهاپرز و برای طرفداران بازل کری بخواند. در این صورت، آب از آب تکان نمیخورد چون طرفداران گراس هاپرز مطمئن بودند چیزی به نام قانون، آنقدر محکم و دقیق هست که آقای وزیر نتواند حتی فکر سوءاستفاده از قدرت را به نفع خود یا تیم محبوبش به ذهن راه دهد. اینجا اما چنین اطمینانی وجود ندارد.
آقای وزیر در اوقات فراغت، کنار فوتبال دیدن و سبزی پاک کردن میتواند به این هم فکر کند که چگونه میتوان مسایل بنیادیتری مثل بازی قدرت و انتخابات را از سوگیری و بیعدالتی خلاص کرد. این احتمالاً دغدغهی جدیتری باشد و او حالا حالاها وقت دارد. یکی دو ماه بعد فراغتش بیشتر هم میشود و فرصت خوبی خواهد داشت برای این که سمتِ تیر کریخوانیاش را از پاییندست و هوادار زخمخوردهی فوتبال، به بالادستِ قدرتمندانی که ممکن است روزی خودش را هم به بازی راه ندهند، کج کند. اگر میتواند.