اگر باشگاههای فوتبال در ایران به دنبال کسب درآمد از فوتبال و در نهایت حرفهای شدن در این صنعت هستند، پیش از هر چیز میبایست ساختار تشکیلاتی خود را متناسب با این اهداف تغییر دهند
جهتگیری و تشکیلات هر سازمانی متناسب با مأموریت و چشمانداز و اهدافی که سازمان تعیین میکند، عملیاتی میشود. چارت سازمانی نیز براساس همین قاعده شکل میگیرد. حتی وظایف و نقشی که بخشهای مختلف سازمان بر عهده میگیرند متناسب با همان مأموریتها، چشماندازها و اهداف تعیینشده سازمان است.
برای مثال دو سازمان مختلف را بررسی میکنیم. سازمان اول یک سازمان دولتی یا عامالمنفعه است که با یک بودجه مشخص یا کمک افراد خیر برای ارائه خدماتی به عموم یا قشر خاصی از شهروندان به صورت رایگان یا ارزان فعالیت میکند. به همین خاطر در این سازمانها سود و زیان هرگز مهم نیستند. بنابراین شما در این سازمان نباید ساختار خود را به گونهای طراحی و تعریف کنید که شریان مالی اصلی سازمان براساس درآمدهای حاصل شده از خدماتگیرندگان باشد. چرا که این موضوع با اصل وجودی این سازمان مغایر است.
اما سازمان دوم، یک سازمان تجاری است که میبایست با درآمد بدست آمده از فروش کالا یا خدمات خود به حیاتش ادامه دهد و به صاحبین سهام نیز سود برساند، به همین جهت تمامی بخشهای این سازمان باید در راستای این هدف سازماندهی شوند.
نقش و جایگاه مدیریت روابط عمومی نیز در این دو سازمان با یکدیگر بسیار متفاوت است. در سازمان اول روابط عمومی به عنوان یکی از ارکان اصلی مستقیم زیر نظر مدیرعامل سازمان فعالیت میکند و وظیفه تبلیغ و ترویج عملکرد سازمان برای جامعه مخاطب و برقراری تعامل با سازمانهای دیگر را دارد. اما در سازمان دوم، مدیریت روابط عمومی علاوه بر وظایف روابط عمومی در سازمان اول، میبایست به عنوان یکی از ابزارهای بازاریابی و فروش از سیاستهای این بخش پیروی و برنامههای خود را در راستای برنامههای بازاریابی سازمان طراحی و اجرا کند. این تفاوت ساختاری در سازمانهای مختلف فقط در بخش روابط عمومی نیست و میتوان سایر بخشهای سازمان را هم با این دو نگاه متخلف از یکدیگر تمیز داد.
فوتبال «حرفهای»
باشگاههای فوتبال نیز از این قاعده مستثنا نیستند. در چند سال گذشته که فوتبال در ایران هنوز عنوان «حرفهای» را یدک نمیکشید، بازی فوتبال در باشگاهها به عنوان یک فعالیت عامالمنفعه بودند و دولتها نیز به دلیل هیجان ایجاد شده توسط فوتبال در جامعه، هزینههای آن را به طور کامل پرداخت میکردند. اما پس از سال ۱۳۸۰ که عنوان حرفهای بر روی فوتبال قرار گرفته، باشگاههای ایرانی میبایست همچون باشگاههای حرفهای در سراسر جهان، به عنوان یک بنگاه اقتصادی فعالیتهایی را انجام دهند و بواسطه درآمدهای حاصل شده از طریق آن خود را اداره کنند.
اما هرگز این اتفاق در ایران رخ نداد. زیرا تفکر حاکم بر فوتبال کشور (فدراسیون و باشگاهها) دارای همان تفکر دولتی و عامالمنفعه نسبت به فوتبال است. تفکری که اعتقاد دارد که سود و زیان در آن معنا و مفهومی ندارد و با این توجیه که ظرفیتهای لازم برای حرفهای شدن فوتبال در ایران وجود ندارند خود، جامعه و حتی دولتها را متقاعد میکنند که فوتبال در ایران حرفهای نمیشود و دولتها میبایست هر ساله بیش از هزار میلیارد تومان در این ورزش هزینه کنند. در حالی که فوتبال در ایران میتواند علاوه بر تأمین نیازهای خود، با پرداخت مالیات و ایجاد فرصتهای شغلی فراوان، کمک حال دولتها هم باشد.
ظرفیتهای درآمدزایی فوتبال
این در حالی است که اگر به سایر صنایع کشور که با این نگاه اداره میشوند نیز نگاه بکنیم، میبینیم آنها هم حال و روز بهتری از فوتبال و اقتصاد ورزش ندارد و با نگاه و تفکر دولتی اداره میشوند و مشکلات فراوانی دارند. آیا برای آنها هم مثل فوتبال، ظرفیتهای لازم وجود ندارد؟
اینکه بگوئیم فوتبال در ایران ظرفیت لازم برای حرفهای شدن را ندارد حرف کاملا اشتباهی است. زیرا فوتبال یکی از پر مخاطبترین حوزهها در کشور است و این جامعه مخاطب گسترده یعنی یک بازار بسیار جذاب برای هر کسب و کاری، اما همان نگاه دولتی به فوتبال سبب شده ابزارهای لازم برای استفاده از این ظرفیت بالقوه ایجاد و عملیاتی نشود.
این در حالی است که از سال ۱۳۹۱ به موجب قانون مجلس شورای اسلامی، باشگاههای فوتبال حرفهای نمیتوانند از منابع دولتی و عمومی استفاده کنند. (هر چند که برخی از باشگاههای دولتی با استفاده از راهکارهایی، همچنان از بودجههای دولتی بهره میبرند!)
رفتار جوانمردانه مالی
همچنین مقررات مالی کنفدراسیون فوتبال آسیا هم به ایجاد درآمدهای فوتبالی و هزینههای منطقی که برخوردار از یک منطق اقتصادی باشد تأکید دارد. براساس چشمانداز تعریف شده از سوی این کنفدراسیون، این مقررات در سالهای آتی همچون اروپا و مقررات یوفا بیشتر خواهد شد و جای خود را به قوانین رفتار جوانمردانه مالی («فایننشال فیرپلی») خواهد داد.
مجموعهی قوانین رفتار جوانمردانه مالی به طور کلی باشگاهها مکلف به رعایت دو موضوع اصلی میکند: اولاً تراز مالی باشگاه مثبت باشد، دوماً درآمدهای باشگاه منشأ فوتبالی و با ارزش واقعی داشته باشد.
حلقه مفقوده فوتبال ایران
منشأ اصلی همه درآمدهای فوتبال به میزان همکاری، مشارکت و حمایت هواداران از باشگاههای خود برمیگردد و هر چی کمیت و کیفیت این حمایتها بیشتر باشد باشگاهها از درآمدهای بیشتری برخوردارند. به همین جهت باشگاهها همه تلاششان را میکنند تا مخاطبین و هواداران بیشتری را جذب کنند و با راهکارهای خلاقانه و متنوعی با آنها رابطه مالی برقرار میکنند. به همین دلیل است که باشگاهی مثل منچستریونایتد با وجود اینکه در سالهای گذشته عملکرد فنی چشمگیری نداشته ولی همواره در بین موفقترین باشگاهها در زمینه مالی بوده است و این موفقیت را مدیون بیش از نیم میلیارد نفر ماخطبش در سراسر جهان است. این موضوع کلیدیترین اصل بازاریابی ورزشی، اما حلقه مفقوده ساختار باشگاههای ایرانی است.
باشگاهها باید خود را برای رویارویی با این شرایط آماده کنند. به همین جهت ضروریست که ساختار باشگاهها با ایجاد تغییراتی در شکل و تفکر، دارای رویکردی اقتصادی شوند و جهت گیریهای تمامی ارکان باشگاه به این سمت باشند. اما متأسفانه در حال حاضر اکثر باشگاههای ایرانی که دارای تفکر دولتیاند، ساختار آنها نیز شکل گرفته از این تفکر است و فاصله بسیار زیادی با این جهت گیری جدید دارند. در برخی از باشگاهها مسئولیتهایی مثل مدیریت بازاریابی و معاونت اقتصادی ایجاد شده است که مجموعه مدیریتی باشگاهها به این مسئولیتها تنها به عنوان یک بازاریاب نگاه میکنند که فقط وظیفه پیدا کردن حامی مالی(اسپانسر) و تزریق پول را دارند. در حالی که در اکثر این باشگاهها ابزارها و ساختارهای لازم برای درآمدزایی هنوز ایجاد نشده است.
اگر باشگاههای فوتبال در ایران به دنبال کسب درآمد از فوتبال و در نهایت حرفهای شدن در این صنعت هستند، پیش از هر چیز میبایست ساختار تشکیلاتی خود را متناسب با این اهداف تغییر دهند. در حال حاضر باشگاهها در حال گذار از دوران پولهای دولتی به سمت خودکفایی و حرفهای شدن هستند. برخلاف آنچه که همگان از درآمدهای نجومی فوتبال تصور میکنند، باید به این نکته توجه کرد که درآمدهای فوتبال متشکل از درآمدهای خرد بسیار زیادی است که مخاطبین و هواداران به اشکال مختلف مستقیم و غیرمستقیم به فوتبال پرداخت میکنند. به شرط اینکه فعالیتهای باشگاهها براساس یک برنامه مدون اجرا شوند، دوران گذار از ساختار دولتی به حرفهای بین ۳ تا ۵ سال زمان نیاز دارد. در این مدت میبایست تمامی اقدامات و فعالیتهای باشگاه متناسب با یک منطق اقتصادی تدوین، اجرا و نظارت شود.
*میثم راستی معاون اقتصادی باشگاه صنعت نفت آبادان است